من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم
گفتم که بعدِ تو به غزل می برم پناه با هر غزل به عشق تو زنجیر می شوم
تکرار می کنم همه ی خاطرات را هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
کابوس ” روز وصلتم” انگار در شبت با رفتنت به نفعِ تو تعبیر می شوم
دردی نهفته ام که در این گیر و دارها هر لحظه با خیال تو درگیر می شوم
یک آیه از کتاب نگاهت شدم ببین! اینگونه من به نام تو تفسیر می شوم
این شعرها بدون تو معنا نمی دهد از واژه واژه ی غزلم سیر می شوم!
من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم
گفتم که بعدِ تو به غزل می برم پناه با هر غزل به عشق تو زنجیر می شوم
تکرار می کنم همه ی خاطرات را هر بار که به دست تو تسخیر می شوم
کابوس ” روز وصلتم” انگار در شبت با رفتنت به نفعِ تو تعبیر می شوم
دردی نهفته ام که در این گیر و دارها هر لحظه با خیال تو درگیر می شوم
یک آیه از کتاب نگاهت شدم ببین! اینگونه من به نام تو تفسیر می شوم
این شعرها بدون تو معنا نمی دهد از واژه واژه ی غزلم سیر می شوم!

چشمانم در آسمان
به جستجوی آخرین ستاره ی شب است
و می روم به اوج ، کنار او
ستاره ای که در سپهر آرزو
یگانه تقدیر من است
تمام آسمان من خلاصه در دو چشم توست ، مراقبشان باش
زندگی اگر هزار بار دیگر بود …
بار دیگر تو ، بار دیگر تو ، بار دیگر تو
بسوزانید دفترم را بعد از رفتنم
كمي زود بود...
ولي دعايت گرفت مادر بزرگ!
در اوج جواني پير شدم...........

این جمله حس منه
پیر شدم
یه بالش کم دارم برای تا صبح گریه کردن
جمله ی بی تو میمیرم را هیچ وقت باور نکن
من بی تو هنوز زنده ام
زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد....
به سرنوشت بگویید
اسباب بازی هایش بی جان نیستند
آدمند
میشکنند آرامتر...
دلت که گرفته باشد.صدای ترانه که هیچ.....
با صدای دستفروش دوره گر هم گریه میکنی
کاش. . .
از شماره بیفتد. . .
تمام نفس هایی که بدون تو. . .
دم و بازدم میشود

دروغ اســـت...
سـکوتـــ همیــشهــ نشــانـهـ رضایــت نیـستـــ
شایـــــــد
کســی دارد
خفـــه میشــود
پشـت یکـــ بــغـــض
همـچـون ساعـت شنی شــده ام
کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد
و الـتـمـاس مـیـکــنــد
یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد
مــن هــم …
نه!!!
لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !
بــگـذاریــد تــمام شــوم
يه دريا اشـــــــــــــــک براي ريختن دارم…
يه زندگي پر از خالي…
يه دل گرفته… من سرشارم از تنــهايـــــــــي
نمیدونی بعد رفتنت چی به روز من امد !!!!!خدایا تو خودت شاهدی بعد رفتنش چقدر شکستم چقدر پیر شدم خدایا تو خودت شاهدی که کارم شده رفتن از این روم به یه چت روم دیگه که از اطرافیانم گدایی کنم اره کاسه گدایی محبت بگیرم دستم و گدایی محبت کنم و تنها حرفی که میتونم بزنم اینکه که بگم تــــــــــــلـــــــیـــــــــــــت قـــــــلـــــــــب صـــــــبــــــــــــورم
نازدعایت مادربزرگ..
دعایت گرفت!!
زودترازآنکه فکرکنی"پیر"شدم..!!
امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند و من میخواهم بترکانم همه ی بغض هایم را …
لااقل بیا بگو که دیگر به دیدنم نمی آیی شاید اشکی نشست گوشه چشم هایی که به این “در” خشک شده اند !
رفتی و ندیدی پریشان شدنم را غم ناک ترین لحظه ویران شدنم را

نمیدانم بگویم یا نگویم
اما دلم پر ز هوای بودن توست
دلم چند صباحی است برای صدایت تنگتر شده
پاییز خزان دل آمد و رفت
و الان در سردی غم زمستان به خواب رفته است
چشمان گریان یخ زده ام
و در انتظار بهاری دیگر برایت قلبم می تپد.
ورق به ورق دفتر خاطرات بوی تورو میده ، بوی عطر پلی بوی ، بوی همه زندگیم... بازم امشب به سلامتی روح پاکت شراب خوردم تا فراموش کنم که دیگه نیستی. کجایی ببینی وقتی مست میشم مثل یه دختر بچه که آب نباتشو ازش گرفتن صدای هق هق گریم همه خونه رو بر میداره.
و من تو را
نه در لحظه های زیبای بودنت
که در غمگین ترین زمان نبودنت
یافتم.
حالا
هوا عطر آگین
یاد توست
و بی تو
نفس کم آورده ام
نفس…
من بعد رفتنت به خدا پیر می شوم برگرد خوب ِمن که زمینگیر می شوم

وقتی فهمید می خواهمش خندید و رفت
التماس رو توی چشام دید و رفت
با همه خویهام بی وفا
رنگ غم به زندگیم پاشید و رفت
دیگه دل از همه دنیا سرده
کی میگه گریه دوای درده
بعد از اون چشم من دیگه خواب نداره
بس که گریه کردم چشام دیگه اب نداره
هر چی من بگم بازم تمومی نداره
از غم و غصه هام
که حساب نداره
چکار کنم خدا با دل شکسته
چه کنم با دلی که در خون نشسته
می دونست مهرش رو به جونم خریدم

کاش همون ادم سابق بودی
ترک خورده ام ......
تـــــرکـــــــــــــ خــــــــــــــورده ام ......
دیـــــریســــــــت چــــــکـه میــــــــــــکند چشمـــــــانـــــــــم !
گفت که ما به درد هم نمی خوریم! اما هرگز نفهمید
من او را برای دردهایم نمی خواستم...
کاش سهم من از دوست داشتن تو فقط حسرت نبود ...
بعد تو دگر هستی ما پا نگرفت
بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت
در کلبه تنهائی خود پوسیدم
بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت
بعد تو دگر هستی ما پا نگرفت
بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت
در کلبه تنهائی خود پوسیدم
بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت "عشق در نرسيدن است. با وصل، عشق مي ميرد
." نفرين به باورهايم! بعد يک دفعه دلم خواست همه ي فاصله ها را پاک کنم؛ "هميشه فاصله اي هست" نفرين به فاصله! بعد نگاه کردم ديدم، چه تنها شده ام. ديدم چه قدر دلم هوايت را کرده است
نظرات شما عزیزان: